کسب درآمد فوتبالی یا والیبالی
اگر از شما بپرسند زندگی مثل فوتبال است یا والیبال ، چه جوابی خواهید داد؟ و یا اگر از شما بپرسند که کسب درآمد فوتبالی یا والیبالی ، کدام را دوست دارید چه جوابی خواهید داد؟ حتما به خاطر درآمد بالای فوتبال بالافاصله می گویید فوتبال عالی هست و والیبال به درد نمی خورد و یا ممکن است بر عکس جواب دهید.
در سایت پول یابی قصد دارم تا با عنوان کسب درآمد فوتبالی یا والیبالی ، به زندگی و کسب درآمد و نوع نگاه به ان بپردازم تلاشم این است تا در قالب یک داستان که ممکن است در زندگی هر کدام از ما به نوعی اتفاق بیفتد ، موضوع را بررسی کنم با ما در سایت پول یابی همراه باشید:( همچنین می توانید نگاه کنید به این مقاله: داستان میلیاردر شدن یک مرد جنوبی)
مقدمه داستان کسب درآمد فوتبالی یا والیبالی
داستان کسب درآمد فوتبالی یا والیبالی را باید از کمی قدیم تر زمانی که در ابتدای جوانی بودم می خواهم شروع کنم . ۱۸ سالم بود که عمهام متوجه شد شوهرش با یک زن دیگه رابطه دارد. آبروریزی به پا کرد. بعد فهمید فقط رابطه نیست، عقد هم کرده و طرف باردار است. مدتی دعوا و جار و جنجال کرد. ۲۰ سالم که بود از هم جدا شدند. عمهام ۵۶ ساله بود در آستانه بازنشستگی با سه بچه نوجوان و جوان.
۲۲ سالم بود که عمهام بعد از بازنشستگی کلاس نقاشی ثبت نام کرد. نقاشیهایی که می کشید در حد بچههای دبستانی بود. در نظرم یک آدم داغون و شکستخورده بود. به قول فرنگی ها یک لوزر به تمام معنا که حالا سر پیری یادش اومده بود با یک مشت بچه کم سن و سال همشاگردی بشه و نقاشی یاد بگیره
پدرم در نظرم یک قهرمان بود. یک سال با عمه ام اختلاف سنی داشتند. همه چیز زندگی پدرم مرتب و منظم بود. بچههاش درسخون بودند. کار و زندگی مرتبی داشت و کمکم آماده میشد برای بازنشستگی.
تغییر داستان زندگی ده سال بعد…
ده سال از اون زمان گذشت. ۳۲ ساله بودم. درسم تمام شده بود در شرکتی کار میکردم. اتفاقی با خواهرم تلفنی حرف میزدم گفت الان گالری هستیم رفتیم خونه بهت زنگ میزنیم. پرسیدم گالری چی؟ گفت نقاشیهای عمه دیگه!
عمه؟ نقاشی؟
گفت آره دیگه الان خیلی وقته این کار رو میکنه. نقاشیهاش رو میفروشه یکی دو جا هم تدریس میکنه. خیلی معروف شده. داشتم شاخ در می آوردم. حالا بعد از چند سال که نگاه میکنم میبینم آدم لوزر من بودم که چنین دیدگاهی به زندگی داشتم و فکر میکردم از یه جایی به بعد پیر هستی و نمیشه چیز جدید یاد گرفت و زندگی را تغییر داد و بعضی کارها را باید از بچگی شروع کرد و گرنه دیگه خیلی دیره.
دلیل تغییر در نوع نگاه هست
این وسط چه اتفاقی افتاد چرا اینگونه شد؟ عمهام بعد از بازنشستگی، زندگی جدید برای خودش شروع کرد و آدم متفاوتی شد اما پدرم یاد گرفت چطور با کامپیوتر بازی کنه و سرخودش را با بازی کردن و شکستن رکوردهای پیاپی خودش گرم کنه. عمهام تبدیل شده به الگوی خانواده. آنچه را که دوست داشت به دنبالش رفت و موفق شد.
دو تا از خواهرهام بعد از لیسانس رشتههاشون رو عوض کردند و رفتند سراغ چیزی که دوست داشتند. یکیشون کامپیوتر را ول کرد رفت مترجمی زبان. دومی علوم سیاسی را ول کرد رفت سراغ معماری که از بچگی بهش علاقه داشت.
سخن پایانی کسب درآمد فوتبالی یا والیبالی
از آنچه که در داستان کسب درآمد فوتبالی یا والیبالی آمد می خواهم بگویم زندگی مثل بازی والیبال میمونه مثل فوتبال نیست که اگر نیمه اول خیلی عقب باشید نیمه دوم کار خیلی سختی برای جبران دارید. مثل والیبال میمونه. هر ست که تمام میشه شروع ست جدید یک موقعیت تازه است و همه چیز از اول شروع میشه.انگار اتفاقی نیفتاده و شما در شروع ست بعدی از اول فرصت جبران داری .
در زندگی ، کار ، درس خواندن و کسب درآمد مهم نیست تا حالا جلو بودی یا عقب. تصور کن که یک مسابقه جدید هست و شما تازه دارید شروع می کنید اگر تاکنون کسب درآمد از اینترنت نداشتید می توانید شروع کنید تصور کنید اول شروع مسابقه است و شما توانیی راه اندازی کسب درآمد اینترنتی را دارید ناامید نشوید هر چه در گذشته اتفاق افتاد به کنار بگذارید و انگار برای اولین بار قدم در این راه که علاقه دارید،گذاشتید.